Web Analytics Made Easy - Statcounter

اکنون که چند ماهی از زندگی مشترکش گذشته است ، خود را در دنیایی ناشناخته و وهم آلود می بیند، در مرز کودکی و بزرگی هاج و واج مانده است، همه چیز را گم کرده است، مجبور است راه و رسم تلخ زندگی را یاد بگیرد ، مجبور است بشناسد واقعیتی به نام شوهر، مادر شوهر، پدر شوهر و صبر و تحمل کشنده را، وقت آن است دیگر دست و پای عروسک چوبی خود را تکه تکه کرده و در آتش تنور زندگی واقعی بسوزاند و به انتظار بنشیند شاید آینده بی سرانجامش را.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


شاید به باور نیاید که در عصری که تغییرات سبک زندگی سرعتی بیشتر از خود زندگی در پیش گرفته هنوز هم سنت های گذشته (هر چند به صورت کمرنگ ) در برخی خانواده ها جریان داشته و ستیزی نابرابر را با مدرنیته ادامه دهد . باورش سخت است که هنوز هم دخترکانی در سنین زیر 15 سال در مناطقی از کشور از جمله استان اردبیل همچنان روانه خانه بخت شده و زندگی ناشناخته و مهیا شده از سوی بزرگان را آغاز می کنند.
ازدواج دختران در سنین پایین و در اوایل نوجوانی هنوز در برخی خانواده ها معضلی است که در استان اردبیل نیز وجود دارد، ازدواجی که با توجه به تغییر سریع سبک زندگی دیگر بر خلاف گذشته چندان دوام و پایداری ندارد.
آمارهای رسمی در از میزان این ازدواج ها و نتیجه آن در استان اردبیل ارایه نمی شود، اما این نوع ازدواج واقعیتی است که در جامعه وجود دارد، تعدادی موافق آن و بسیاری نیز مخالف آن هستند.
خدیجه ، زنی 64 ساله و ساکن یکی از روستاهای استان اردبیل است، او به مانند بسیاری، هنوز معتقد است که دختر باید در سن پایین ازدواج کند و این امر او را از هر گونه آسیب در امان نگه داشته و خوشبختی اش را بیمه می کند.
وی که برای سه پسر خود همواره دختران کم و سن سال به همسری گرفته است، از انتخاب های خود راضی است و می گوید: دختر باید در سن پایین وارد خانه شوهر شود تا آداب و رسوم و تربیت خانواده شوهرش را یاد بگیرد.
او اضافه می کند: دختری که در سن پایین ازدواج کند مطیع شوهر و مادرشوهر بوده و می تواند زن ایده آلی برای شوهرش باشد.
اما بر خلاف خدیجه و خدیجه ها ، اتفاقات تلخ زندگی واقعیتی دیگر را نیز حکایت می کند. 'نرگس' زن جوان 17 ساله و ساکن حاشیه شهر اردبیل در دادگاه خانواده اقدامات مربوط به طلاق را طی می کند.
می گوید: از زندگی سیر شده ام ، در سن 13 سالگی با پسری 25 ساله نامزد و در 14 سالگی ازدواج کردم ، پس از ازدواج در همراه با پدرشوهر ، مادرشوهر و خواهر شوهرهایم در یک خانه زندگی می کردم اما زندگیم پر از رنج و عذاب بود.
وی افزود: موقع ازدواج از هیچ چیز شناختی نداشتم ، نه از زندگی ، نه از شوهر و نه چیز دیگر، واقعیت های تلخ پس از ازدواج زندگی را برایم سیاه کرده است ، مشکل نابارداری هم برمشکلات دیگر افزوده و اکنون راهی به جز طلاق برایم متصور نیست .
به اعقاد کارشناسان، با دگرگون شدن فرهنگ و سنت های گذشته، اکنون دیگر ازدواج در سنین پایین نتیجه ای جز شکست در زندگی مشترک چیز دیگری برای زوج ها به ارمغان نخواهد داشت.
به گفته آنها ، با اینکه ازدواج ها امروزه بر اساس شناخت و واقعیت های حاکم بر جامعه صورت می گیرد اما همچنان آمارهای طلاق رو به افزایش است و با این وضعیت باید گفت که هیچ شانسی برای دوام زندگی مشترک زوج های کم سن و سال وجود ندارد و اکثریت قریب به اتفاق آنها به احتمال زیاد به جدایی خواهد انجامید.
'افسانه عزیزی' روانشناس اردبیلی با اشاره به تبعات ازدواج در سنین پایین می گوید: در این نوع ازدواج ها در کنار نبود شناخت و پختگی فکری زوجین ، نبود قدرت مالی نیز زمینه دخالت خانواده ها را در زندگی مشترک فراهم کرده و موجب بروز مشکلات می شود.
وی افزود: معمولاً بزرگترها با گمان اینکه فرزندانشان سن کمی دارند و قادر به حل همه مشکلات زندگی مشترک نیستند سعی دارند به گونه های مختلف در زندگی خصوصی آن‌ها دخالت کرده وبه زعم خود آنها را راهنمایی کنند ، اقدامی که در ادامه زندگی به یک عامل دردسر آفرین تبدیل می شود.
وی بیان کرد: این عادتی است که والدین حتی پس از رسیدن زوج ها به پختگی و قدرت تصمیم گیری ادامه می یابد و در نتیجه کنترل زندگی از دست زن و شوهر خارج می شود.
عزیزی ادامه داد: کاهش اعتماد به نفس یکی دیگراز پیامدهای مهم ازدواج زیر 18 سال است، اعتماد به نفس به این معناست که یک نفر به توان و توانمندی‌های خودش باور و اعتماد داشته باشد، زوجین بدلیل عدم شناخت توانایی های خود و نداشتن بسیاری از مهارت های مورد نیاز در زندگی در روابط بین فردی احساس ضعف و ناتوانی می کنند و از طرفی زمینه کنترل زوجین مخصوصا خانم ها از سوی همسر و خانواده همسر براحتی فراهم می شود.
به گفته عزیزی، این امر به نوبه خود اعتماد به نفس زنان را سریع تر تضعیف کرده و به راحتی همه جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد و زمینه مساعدی برای بروز انواع اختلالات روان شناختی ازقبیل اضطراب، افسردگی، استرس و... فراهم می سازد.
او اضافه کرد: عدم فرصت مناسب برای کسب مهارت های زندگی( همسر داری و فرزند پروری ) در این ازدواج ها باعث می شود که زوجین به دلیل سن پایین شناختی کافی از توانایی‌ها واحساسات خود نداشته وازاین روازدواج دراین سنین، احساسات آنها رانابود می‌کند.
این روانشناس افزود: این گونه ازدواج ها معمولا آسیبی به نام خشونت بویژه برای خانم ها بدنیال دارد، زیرا در سنین پایین دختران مهارت های پایینی برای برقراری ارتباط مؤثر با همسر و کنترل خشم و استرس دارند و ممکن است این ناتوانی موجب شود همسر به فکر کنترل بیشتر آنها بیفتد و این امر آسیب های فیزیکی و روانی بسیار بیشتری را در پی خواهد داشت.
وی ادامه داد: انسان در فرایند رشد از نظر روانی در سنین مختلف دارای ویژگی های متفاوت است، در ازدواج های در سنین کم ، عدم طی کردن مسیر رشدی از نظر روان شناسی رشد برای زوجین روی می دهد، زوجین کم سن و سال یک باره بدون سپری کردن دوره رشدی از نوجوانی وارد دوره بزرگسالی می شوند و این امر مانع از کسب مهارت های لازم شده و موجب می شود در روابط بین فردی احساس ضعف و ناتوانی داشته باشند.
عزیزی گفت: برای ازدواج، فرد باید به درجه ای از رشد فکری، روانی و اجتماعی رسیده باشد تا آماده ورود به زندگی مشترک با فرد بالغ دیگری شود، عدم بلوغ فکری یعنی زوجین به رشد شناختی نرسیده است و نمی تواند مسایل مربوط به زندگی خود را تجریه و تحلیل نماید.
به گفته وی، نبود یا کمبود بلوغ عاطفی زوجین در سنین پایین باعث می شود آنها نتوانند با همدیگر ارتباط عاطفی برقرار کرده و احساسات خود را شناخته، ابراز و مدیریت کنند. بی ثباتی عاطفی از جمله مشکلات ازدواج در سنین پایین است.
او اظهار کرد: همچنین با توجه به این که افراد در سنین نوجوانی هنوز به ثبات عاطفی لازم نرسیده اند، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگرفته و پس از ازدواج دچار پشیمانی شوند، فرصت الگویابی و هویت سازی برای رشد شخصی و اجتماعی نیازمند تعامل با همسالان هست که عملا بدلیل ازدواج زوجین این فرصت از آنها گرفته می شود.
'فریبا محمدلو' مدیر کل امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل هم گفت: از مهم ‌ترین عوامل ازدواج زودرس در جامعه امروزی توجه نکردن به بعد تربیتی دانش آموزان و عدم آگاه سازی آنها و اولیای آنهاست و در این راستا باید آموزش های لازم به افراد داده شود تا بتوان از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری کرد.
وی از دیگر عوامل ازدواج زودرس و افزایش طلاق بعد از آن را پایین آمدن سطح تحمل و تاب آوری دختران امروزی و وجود تبعیض جنسیتی در خانواده ها ذکر کرد.
'دکتر نسرین اقبالی' رئیس کمیته علمی دفتر امور بانوان و خانواده استانداری اردبیل هم با اشاره به اینکه آمار طلاق در استان اردبیل در چند سال اخیر افزایش چشمگیری داشته ، گفت: فرهنگسراها و آموزش و پرورش نقش مهمی در پیشگیری از ازدواج های زودرس و طلاق ناشی از آن دارند.
وی افزود: با وجود برگزاری کارگاه ها و ارایه آموزش های لازم در آموزش و پرورش، وجود برخی محدودیت ها باعث شده که اقدامات انجام شده آنگونه که انتظار می رود بازخورد مثبتی را در جامعه نداشته باشد.
وی گفت: اگر کارگاه ها و آموزش های ما جوابگو بود نباید امروز شاهد رشد صعودی ازدواج زودهنگام نسبت به چند سال اخیر در استان بودیم و بر همین اساس برای حل این دغدغه همه دستگاه‌ ها در سطح و نقش خود باید همت کنند.
به اعتقاد کارشناسان ، عواملی چون فقر، افزایش سن ازدواج ، ترس از سلامت رفتاری و اعتقادی، عدم اطمینان به آینده شغلی و اجتماعی، فقدان آموزش لازم به نوجوانان، جوانان و خانواده ها و .. از جمله عوامل بروز پدیده ازدواج در سنین کم می باشد آسیبی که که منجر به طلاق می شود و می بایست برای کنترل و ریشه کنی آن اقدام اساسی از سوی مسئولان و فرهیختگان جامعه صورت گیرد
گرچه میزان طلاق در نگاه کلی در استان اردبیل در مقایسه با دیگر مناطق کشور وضعیتی بحرانی ندارد اما در سال های اخیر رشد و شتاب طلاق در این استان افزایش یافته به گونه ای که از هر پنج واقعه ازدواج در استان یک مورد منجر به طلاق می شود اتفاقی که باید دلایل و عوامل بروز آن و تاثیر ازدواج های در سنین کم در آن با انجام مطالعات دقیق اجتماعی و روانشناختی ریشه یابی گردد.
گزارش: مینا میرقاسمی/ سیفعلی موسی زاده
6016/3006

منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۷۶۱۳۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زنی که کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: از سال ۸۶ در کلاس‌های درس با بچه‌ها سر و کله می‌زند. روزهای اول در مدارس غیردولتی بوده و سال ۹۰ بعد از آزمون استخدامی کار رسمی خودش رو شروع می‌کند. بعد از قبولی به روستاها می‌رود تا دوره طرح خود در مناطق محروم تدریس کند. می‌گوید: «این روزها معلم‌ها انتظار دارند بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بلافاصله در مدارس شهری ساماندهی شوند؛ اما آن موقع این امکان فراهم نبود. با همکاران با یک مینی‌بوس قدیمی به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور به اسم نوبران می‌رفتیم. یادم می‌آید آن قدر سرد بود که باید با خودمان پتو می‌بردیم. همه همکارانم آنجا برای بچه‌های روستا خیلی زحمت کشیدند.»

بعد یاد معلم‌های خودش می‌افتد: «آن سال‌ها در ساوه خیلی برف می‌آمد. معلم‌هایی که آن روزها در آن شرایط سخت به ما درس می‌دادند عشق به این کار را در وجود ما کاشتند.». «سمیه نعمتی» ساکن ساوه است و بهترین خاطراتش به همان دوران تدریس در روستاهای محروم برمی‌گردد.

یک معلم با سابقه که در کنار تدریس، حالا چند سالی است فعالیت جهادی را هم دنبال می‌کند. می‌گوید علاقه‌اش به کارهای جهادی و فعالیت‌های خیرخواهانه به آنچه در پدر و پدربزرگ و مادربزرگش دیده برمی‌گردد: «خانواده ما نسبت به اطرافیان بی‌تفاوت نبود و هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.» سمیه هم از همان اوایل خدمت، گروهی با همکاران خود تشکیل داده بود و در هر سال تحصیلی دانش‌آموزانی که به زیارت امام رضا نرفته بودند را پیدا می‌کرد. بعد هم چند نفری پول روی هم می‌گذاشتند تا تعدادی از آنها را به همراه خانواده به مشهد بفرستند. اگر می‌دید کسی بین بچه‌ها رنگ و رویش پریده یا خبردار می‌شد یکی از دانش‌آموزهایش شرایط خوبی در خانه ندارد، سراغش می‌رفت و تا آنجا که می‌توانست کمکش می‌کرد.

تا اینکه سر و کله کرونا پیدا می‌شود و مشکلات مردم و دغدغه‌های این معلم اهل ساوه بیشتر. سال ۹۸ که آخرین سال تدریس برایش بود، کلاس‌های مدرسه را آنلاین برگزار می‌کرد و همانطور که از خانه به بچه‌ها آموزش می‌داد، بسته‌های معیشتی آماده می‌کرد تا برای توزیع بفرستد. کرونا بهانه‌ای شد که فعالیت جهادی‌اش جدی‌تر شود. وارد گروه‌های بزرگ‌تری می‌شود و حالا غیر از معلم بودن، روش دیگری برای محبت کردن پیدا کرده است.

وقتی کوچه هم دریغ شده بود...

تفریح بچه‌های خانواده‌های کم‌بضاعت، فقط و فقط کوچه است. اما ویروس این را هم از خیلی‌هایشان گرفته بود. سمیه به پیشنهاد دخترش و همراه جمعی از فعالان جهادی یک پویش راه می‌اندازند به نام «لبخند عروسک‌ها». از خانواده‌هایی که اسباب‌بازی‌های کودکان خود را نیاز نداشتند، عروسک و ماشین و توپ‌ها را جمع می‌کردند، بسته‌بندی می‌کردند و بعد می‌بردند برای بچه‌هایی که دل‌خوشی کوچه را هم از دست داده بودند.

«خانه‌مان شده بود پایگاه ارسال عروسک‌ها؛ این پویش در فضای مجازی هم سر و صدا کرده بود و از کل کشور برای‌مان عروسک می‌فرستادند. عروسک‌ها را تعمیر می‌کردیم، می‌شستیم، ضدعفونی می‌کردیم و بعد برای خانواده‌هایی که شناسایی کرده بودیم می‌فرستادیم.»

تا اینکه از گروه‌های جهادی فعال در جنوب تهران با فعالان پویش لبخند عروسک‌ها تماس می‌گیرند: «به ما گفتند عروسک‌هایتان را بیاورید به یک منطقه در نزدیکی بندرعباس. جایی که محرومیت بیداد می‌کند.» بخشی از عروسک‌ها را با خود به «بشاگرد» می‌برند؛ آنجا به سمیه می‌گویند: «شما اولین گروهی بودید که برای بچه‌های ما اسباب‌بازی آوردید.»

این معلم که تشنه محبت کردن است می‌گوید: «برای بچه‌ها خوراکی برده بودیم. یک دختربچه آب‌نبات‌چوبی دستش بود. مادرش پرسید که این دارو است؟ گفتم نه، یک خوراکی شیرین است. این بچه‌ها که هیچ؛ حتی پدر و مادرهایشان هم آب‌نبات چوبی ندیده بودند.»

دو فرزند محبت

سمیه در فعالیت‌های جهادی برای منطقه بشاگرد عمیق و عمیق‌تر می‌شود: «در یک روستای خاص و صعب‌العبور از منطقه‌ای به نام گافر که در بشاگرد قرار دارد، شرایط باورکردنی نبود. این منطقه حتی سرویس بهداشتی هم نداشت. هرچند به لطف فعالان جهادی اوضاع منطقه بشاگرد بهتر شده اما این منطقه هنوز با مشکلات زیادی روبرو بود.»

این معلم جهادی با دیدن شرایط «گافر» فعالیت خود را روی این منطقه متمرکز می‌کند. «کمک‌های مردمی را جمع‌آوری کردیم و تا این لحظه بیش از ده سرویس بهداشتی و حمام در گافر ساخته‌ایم.» به غیر از بشاگرد، در جنوب کرمان و خراسان جنوبی هم با گروه‌های جهادی همکاری کرده است. می‌گوید هرگز مجبور نشده بین تدریس و فعالیت جهادی، یکی را انتخاب کند و اگر بخواهد هم نمی‌تواند: «هم معلمی، هم کار جهادی برایم مثل فرزندانم هستند.»

ا گر معلم نباشم...

سال‌ها فعالیت حق‌التدریس داشته و با درآمد ناچیزی معلمی را ادامه داده است. درباره شرایط معلم‌های غیررسمی در مناطق محروم می‌گوید: «مشکلات معلمان غیر رسمی فقط مربوط به مناطق محروم نیست. معلم‌های غیررسمی بسیار زحمت می‌کشند حتی بنا بر آنچه خودم دیده‌ام گاهی خیلی بیشتر از معلم‌های رسمی. اما خیلی‌هایشان در شهرها هستند و هزینه‌ها و مشکلات‌شان خیلی بیشتر از کسانی است که شاید در روستا و شهرهای کوچک زندگی می‌کنند.»

خیلی‌ها را می‌شناسد و نام می‌برد که علیرغم چند سال سابقه تدریس و درآمد ناچیز، هنوز حق‌التدریس هستند اما عشق به کلاس درس و بچه‌ها نمی‌گذارد این شغل را رها کنند. یک کلمه «عشق» را که می‌گوید چند بار درباره‌اش توضیح می‌دهد: «نمی‌خواهم بگویم عشق به تدریس کافی است؛ نمی‌خواهم بگویم معلم به حقوق نیازی ندارد؛ اینها حتماً درست نیست. اما از نظر من این شغلی است که که نمی‌شود با پول اندازه‌اش گرفت.»

یادآوری می‌کند که بالاخره تدریس هم یک شغل است و درآمد خودش را نیاز دارد؛ انگار به خودش تذکر می‌دهد که معلم هم مطالباتی دارد و باید به آنها رسیدگی شود؛ اما باز آنچه در هر خطش کلمه عشق از زبانش نمی‌افتد. «من کسی را می‌شناسم که ده دوازده سال است تدریس می‌کند، نمی‌دانم چرا آزمون را قبول نمی‌شود و درآمدش حسابی کم است. می‌گوئیم خرج رفت و آمدت در نمی‌آید، بیخیال معلمی شو! اما قبول نمی‌کند و می‌گوید اگر سر کلاس نروم و با بچه‌ها نباشم دیوانه می‌شوم! واقعیت این است که با حقوق ناچیز حق‌التدریسی نمی‌شود زندگی را چرخاند باید تا آخر عمر زیر قسط و قرض دست پا زد.» می‌گوید با رتبه‌بندی معلمان اوضاع کمی بهتر شده اما معتقد است با توجه به شرایط اقتصادی معلم‌ها نسبت به سایر مشاغل باز هم در وضعیت نامساعدی هستند.

جمع بامحبت‌ها

دختری را شناسایی کرده که شرایط خانوادگی سختی دارد. مادرش زن تنهایی است که با چهار فرزندش از زنجان به ساوه آمده و در نانوایی کار می‌کند. خمیر ورز می‌داد و کارها را برای پخت نان آماده می‌کند. این دختر به خاطر شرایط مادر باید از بقیه خواهر و بردارها مراقبت کند و برای همین از تحصیل مانده اما خیلی آرزو دارد درس بخواند. حالا دچار «کِبَر سنی» شده است و بر اساس قانون نمی‌تواند در شهر درس بخواند و باید برای ادامه تحصیل به روستا برود. نعمتی توضیح می‌دهد: «این قانون عجیبی است که به نظرم باید در آن بازنگری شود. این بچه چون سیزده سالش تمام شده بود دیگر نمی‌تواند در مدارس شهری درس بخواند و باید به روستا برود. رفت و آمد برای خیلی از این بچه‌ها تقریباً غیرممکن است و ناخودآگاه از تحصیل می‌مانند. برای این مورد شرایط را مهیا کردیم که با ماشین به روستا برود و درسش را ادامه بدهد.»

نعمتی این روزها خیریه‌ای در ساوه راه انداخته که در آن به صورت ماهانه برای حدود ۳۰۰ خانواده بسته‌های معیشتی می‌فرستند. او علاوه بر اینها، در مجمعی به عنوان «محبت» هم فعالیت می‌کند؛ مجمعی در تهران که روی شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل تمرکز دارد. می‌گوید: «این مجمع هنوز در ساوه فعالیت خود را آغاز نکرده اما ما به عنوان زیر مجموعه آن، برای شناسایی کودکان و نوجوانانی که در سن تحصیل هستند اما بازمانده از آن، فعالیت می‌کنیم. تا کنون به بیش از ۲۰۰ کودک بازمانده از تحصیل رسیده‌ایم. برخی از آنها مشکل خانوادگی داشتند و برخی دیگر دچار معضلات اقتصادی بودند. تعدادی هم برای رفت و آمد به مدرسه با مانع مواجه بودند. از میان این تعداد تا این لحظه موفق شدیم حدود ۵۰ نفر را به تحصیل بازگردانیم.»

این مجمع علاوه بر این، در زمینه تهیه لباس، وسایل و ملزومات تحصیلی و حتی ارزاق هم به دانش‌آموزان شناسایی شده کمک می‌کند. حالا کم کم به یک بانک اطلاعاتی رسیده‌اند از کودکان نیازمند تحصیل و البته جمعی از معلمان که علاقمند شده‌اند که در فعالیت‌های جهادی مشارکت داشته باشند: «کار ما این شده که دانش‌آموزان بازمانده و نیازمند به تحصیل را به معلمان خیرخواه وصل می‌کردیم و شرایطی را مهیا می‌کردیم که بچه‌ها درس بخوانند.»

حمایت اقتصادی از معلمان، خشونت‌ها را کاهش می‌دهد

مهارت شغلی معلم‌ها در سال‌ها کنونی افزایش پیدا کرده و به نظرم توأم با این پیشرفت، خشونت‌ها بسیار کاهش پیدا کرده است.» او اعتقاد دارد معلم‌ها باید تا جای ممکن با زبان مهربانی و محبت با بچه‌ها ارتباط بگیرند و باعث عزت نفس آنها شوند و می‌گوید: «این زبان مهربانی است که می‌تواند جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»

نعمتی یادآوری می‌کند که وقتی از خشونت حرف می‌زنیم موضوع فقط خشونت جسمانی نیست و متأسفانه برخی از معلمان با خشونت روانی با دانش‌آموزان خود رفتار می‌کنند و با آزار کلامی روحیه آنها را مورد تهدید قرار می‌دهند. این معلم با تجربه باور دارد افزایش مهارت شغلی معلمان این آسیب را کاهش می‌دهد.

او می‌گوید شرایط مادی و اقتصادی معلمان ارتباط مستقیم با نحوه ارتباط‌گیری آنها با دانش‌آموزان دارد: «معلمی که جیب‌ش خالی باشد و دغدغه اجاره خانه و قسط و قرض داشت باشد حتماً حوصله شیطنت‌ها و فشارهای روانی تدریس را ندارد. باید از معلم‌ها نهایت حمایت صورت بگیرد تا بتوانند بالاترین آستانه صبر خود را نشان دهند. البته باز هم می‌گویم عشق در تدریس حرف اول را می‌زند.»

کد خبر 6094484

دیگر خبرها

  • دانشجو‌های خانه به دوش! / جای خالی خانه دانشجویی در پازل زندگی زوج‌های دانشجو
  • فرزندآوری باید ضرورت ملی و اولویت زندگی جوانان باشد
  • زنی که کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد
  • درمان کودکان زیر ۷ سال رایگان می‌شود
  • چکاپ‌های مهم برای بارداری در سنین بالا (فیلم)
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • چکاپ‌های مهم برای بارداری در سنین بالا + فیلم
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم