Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-03@01:34:11 GMT

عروسک هایی در برزخ 

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۶۰۱۱۷

عروسک هایی در برزخ 

قصد، چرخاندن اخبار بد و فزون سازی استرس و سرگردانی نیست؛ فضای مجازی بر شدت باران خبر افزوده و گاه فقدان سواد رسانه ای قدرت انتخاب را سلب می کند؛ هر بار سوژه ای ترند(داغ) می شود و موافقان و مخالفان را به جان هم می اندازد و هریک در پاسخ دیگری تیتری گرم تر و کلیپی داغ تر ارائه می کند و در این روزها بر سوژه کودک همسری نیز چنین گذشت و به نظر می رسد در این میان، فریاد متخصصان و آگاهان گم شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


میوه ممنوعه تیتر روزنامه ای شد و موافقان و مخالفان شوریدند و در این میان کلیپی با عنوان ازدواج دختر ۱۲ ساله با پسر ۱۹ ساله در مخالفت برآمد که دختری ۱۸ ساله از ازدواج شش ساله خود راضی است و همسرش گوسفندان را به چرا می برد و دختر نیز به تولید کشاورزی می پردازد و از فرزندش مراقبت می کند و خود را بسیار خوشبخت می داند.  
مدیرکلی در یکی از استان های کشور ازدواج دختران ۱۳ ساله را کودک همسری نمی داند و سایتی مجازی، ازدواج زیر ۱۸ سال را در عربستان ممنوع اعلام می کند و دیگری از افزایش چشمگیر کودک همسری در شمال غرب کشور خبر می دهد و آن یکان دیگر از افزایش چند ده برابری درخواست وام ازدواج برای کودک همسری خبر می دهد؛ موجز اینکه کودک همسری به پدیده ای تبدیل شده که خوراک اظهار نظر این سو و آن سوی آب را نیز برآورده است و میزگردها به نقد آن برآمده است.
آنچه واضح می نماید آوای ناکوک این پدیده اجتماعی است که اگر چه تازه نیست اما بر ضرورت فرهنگ می باید تلاش شود تا امور اصلاح گردد؛ معاون امور هویتی ثبت احوال گیلان در نشستی اعلام کرد : از مجموع ازدواج های صورت گرفته طی ۹ ماه امسال در گیلان،  ۲۹۵ ازدواج برای دختران زیر ۱۵ سال و ۲۹۹ ازدواج برای پسران زیر ۱۹ سال ثبت شده است در این راستا ایرنا برآن شد تا علاوه بر قربانیان این پدیده، نظر متخصصان را نیز بشنود و برآیند کلامشان را بر مردمان این سرزمین بارز نماید حال متولیان چه می کنند و برای خانواده های در معرض، چه رخ بر می نمایند با خودشان...

ایرنا گیلان، پس از اعلام آمار ازدواج های زیر ۱۵ سال با جان احمد آقایی معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری گیلان تماس گرفت و او در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود : موردی در ارتباط با کودک همسری به دادگستری گیلان ارجاع نشده و حسین نحوی نژاد مدیرکل بهزیستی گیلان نیز می گوید: تا آنجایی که ما باید مداخله کنیم موردی در ارتباط با کودک همسری به ما ارجاع نشده و برای مداخله بهزیستی درخواست کمک نشده است و اگر مواردی شکل گرفته درون خود خانواده ها  و با توافق های خودمانی صورت گرفته است.

وی ادامه می دهد: پس از اعلام آمار توسط ثبت احوال گیلان پیشنهادم به استاندار، تشکیل کمیته ای با عنوان بررسی کودک همسری در استان است که این موضوع حتی بصورت مورد به مورد بررسی شود و دلایل آن مورد واکاوی قرار گیرد.

سید احمد حسینی که یکی از دفاتر پرتردد ازدواج و طلاق گیلان را داراست در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید : سن قانونی ازدواج برای دختران، ۱۳ سال تمام است و زیر این سن باید با مجوز دادگاه انجام شود که چنین موردی در دفتر ازدواج و طلاق ما هیچگاه صورت نگرفته است؛ از طرفی ازدواج دختران ۱۳ تا ۱۵ سال هم بسیار بسیار اندک رخ داده که از سر اتفاق در ماه های اخیر ثبت ازدواج یک دختر ۱۴ ساله را داشتیم که در چند روز اخیر طلاق آنان جاری شد و پدر دختر ابراز ندامت می کرد.   

وی در پاسخ به اینکه آیا یکی از دلایل کودک همسری می تواند وام ازدواج باشد؟ گفت : این امر در گیلان بعید است  ازدواج زیر ۱۳ سال به هیچ وجه ثبت نمی شود که بتواند برای آن وام ازدواج دریافت کنند و بالای این سن نیز به تقریب احساسی و عاشقانه است.  

سپردن به دستان باد

   دل من، دل من، دل من حرف دل بهتر از هر حرفی است و آوایی از مادری ۴۲ ساله است که با نعره باد و خروش دریا در هم می پیچد و فرزند ۲۶ ساله اش مهسا را با نوه ۱۲ ساله اش در آغوش می کشد و خبرنگار ایرنا را برای گفت و گو پای امواج خروشان دریا دعوت می کند و می گوید: مهسا خودش عاشق شد و من نیز چون سرپرست نداشتم بدلیل وضع مالی خوب دامادم که تعویض روغنی داشت، پذیرفتم.
مهسا با جوشندگی، کلام مادر جوانش را قطع می کند و می گوید: من فقط ۱۲ سال داشتم؛ فقط تا کلاس چهارم درس خوانده بودم به نظر شما می باید به یک عشق کورکورانه کودک ۱۲ ساله پاسخ داده می شد؟ پس نقش منطق در زندگی چیست؟ مادرم تنها برای اینکه مرا از فشار زندگی خویش رها کند به دستان باد سپرد و اینک با اشک و ناله یک به یک مطب های پزشکی مرا همراه می شود.
بانگ مرغان دریایی پر شکوه می شود و برای ربایش خرده نان های فرزند مهسا هجوم می آورند؛ اگرچه زیبایی دریا دوچندان می شود اما اشک های مهسا از سر ضرورتی مترقی دوان تر می شود و می گوید :همین مرغکان از من خوشبخت ترند کاش! جای آنها بودم...
وی می گوید: هیچ! نمی دانم؛ اما اینقدر می دانم که اگر ازدواج نمی کردم حداقل درسم را می خواندم علایقم را تا حدی پی می گرفتم و شاید با دید روشن تر و تنی سالم تر تشکیل خانواده می دادم و دردهای امروز را نمی کشیدم.

کودک همسران در معرض آسیب جسمی 

سودابه کاظمی متخصص زنان،  زایمان و فلوشیپ پریناتولوژی (بارداری های پرخطر) هم در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید : یک کودک تا فرآیند رشدش کامل شود نیاز به زمانی بیش از ۱۶ سال دارد و به لحاظ آمادگی شخصیتی سن ۱۸ سال برای تکامل در نظر گرفته شده است.
وی می گوید: کودکی که مادر می شود و جنین را در وجود خود می پرورد دچار آسیب های جسمی فراوانی می شود چرا که جنین به نیاز مادر توجه نمی کند و همه نیاز خود را از وجود او می گیرد و در نتیجه، علاوه بر اینکه رشد مادر - که در سنین کودکی ازدواج کرده - متوقف می شود صدمات بسیاری را نیز در اندام های جسمی زنانه و استخوان ها متحمل می شود و متاسفانه جنین نیز از آسیب در امان نمی ماند.
وی با بیان اینکه در پدیده کودک همسری فرصت رشد جسمی از پسر و دختر سلب می شود، ادامه می دهد: فرآیند رشد و آمادگی جنسی برای دختران در رفرنس های علمی ۱۸ سال قید شده اما تا حدود به لحاظ جسمی ۱۶ سال هم قابل پذیرش است اما زیر ۱۶ سال پذیرفتنی نیست.
کاظمی با اشاره به این موضوع که کودک همسری بیشتر در جوامع سنتی بروز می یابد، تصریح کرد: متاسفانه یکی از عوامل عمده کودک همسری فقر است و آموزش و فرهنگ سازی نقش اصلی را در پیشگیری از این آسیب اجتماعی ایفا می کند که در این راستا تعامل آموزش و پرورش با کادر بهداشت و درمان بسیار مثمر خواهد بود.

افسردگی و زندگی لرزان حاصل کودک همسری 

دکتر محمد عباسی روانپزشک هم در گفت و گو با ایرنا، زندگی کودک همسران را بدلیل تکامل نیافتن جسمی، فکری، هیجانی، ارتباطات اجتماعی و استقلال فردی و هویتی  لرزان و در معرض آسیب های روانی از جمله افسردگی بیان می کند.
وی می گوید: کودک همسری موضوعی است که در تاریخ بشر وجود داشته ولی در سال های اخیر این موضوع کمرنگ تر شده اما با توجه به بروز مشکلات اقتصادی، اخیرا شاهد افزایش آمار این آسیب هستیم که در برخی مواقع حساسیت اجتماعی را نیز برانگیخته است.
وی ادامه می دهد: انسان برای تکامل می بایست هر دوره از زندگی را بدرستی سپری کند تا مراحل رشدش کامل شده و در سنین ۱۸ سال به بلوغ جسمی و فکری دست یابد؛ برای مثال؛ کودک در دوسال نخست زندگی اگر دسترسی به پدر و مادر را از دست بدهد و احساس ناامنی داشته باشد تا ابد دنیا را جای ناامنی می داند و تبدیل به انسان بسیار شکاکی خواهد شد.
عباسی اظهار داشت: آنچه در کودکی و نوجوانی در ما ساخته می شود در واقع پایه و اساس شخصیت ما را برای همه عمر می سازد؛  یکی از مراحل مهم زندگی دوره نوجوانی است که کودک همسری بیشتر در این دوره اتفاق می افتد؛ البته ازدواج هایی هم بطور محدود در زیر سن ۱۰ سال صورت می گیرد که آنها دیگر بسیار خطر آفرین خواهد بود؛ اما بر اساس قانون، زیر ۱۳ سال برای دختران و ۱۵ سال برای پسران سنینی است که نباید ازدواج صورت بگیرد.  
وی ادامه داد: به لحاظ علمی زیر ۱۸ سال کودک محسوب می شود و ازدواج خطرناک است؛ مطابق قانون خودمانی که سن حساسی است نیز ازدواج در این سنین بسیار خطرناک است؛ در این سنین هویت نوجوان در حال شکل گیری هست و می خواهد خود را به عنوان فرد مستقل در جامعه بشناسد؛ وقتی فردی هنوز ثبات لازم را به لحاظ هیجانی عصبی و روانی بدست نیاورده چطور می تواند نقطه اتکاء فرد دیگری شود و مسئولیت های حوزه خانواده را بپذیرد؟
این روانپزشک می افزاید: مادر یا پدری که خود کودک است و به لحاظ هیجانی به ثبات لازم نرسیده و هویت کامل را بدست نیاورده و شخصیتش کامل نشده، طبیعی است که نمی تواند نقطه اتکا باشد و اگر باشد هم این نقطه نقطه اتکاء ضعیفی خواهد بود و در نتیجه زندگی لرزانی پا می گیرد.
وی اضافه می کند: از اینرو، بیماری های مختلف روانی چون افسردگی و اضطراب را بیشتر در بین کودکانی می بینیم که زیرسن قانونی ازدواج می کنند؛ متاسفانه این زندگی ها، خطر بیشتری برای شکست دارند و اگر صاحب فرزند شوند همین ناتوانی را به فرزند خود منتقل می کنند چرا که اگر این زندگی از روی جبر به شکست و طلاق هم منجر نشود حاصلش فرزندانی با والدینی بی ثبات خواهد بود که نتیجه آن برای جامعه  چرخه شخصیت های بی ثباتی خواهد بود که منجر به آسیب های اجتماعی می شود.
دکتر عباسی، کودک همسری را بن مایه انواع بیماری های روانی و آسیب های اجتماعی می داند و می گوید: باید بپذیریم انسان ها برای اینکه کامل شوند زمان نیاز دارند و تشکیل زندگی مشترک نیز از این امر مستثنی نیست و باید به کودکان اجازه بلوغ جسمی، فکری، هیجانی، ارتباطات اجتماعی، استقلال فردی و هویتی داده شود که بطور متوسط این بلوغ در سن ۱۸ سالگی در نظر گرفته شده است.
وی با تاکید بر این موضوع که کودک همسری بیشتر ناشی از فقر فرهنگی و اقتصادی است، ادامه می دهد: باید بپذیریم جامعه متحول شده و همه آداب و سنن و فرهنگ های سنتی ما دستخوش تغییر شده است و مسئولان، سازمان های حمایتی و  رسانه ها در این مورد باید فرهنگ سازی کنند و مشکلات و عواقب کودک همسری و ازدواج پیش از موعد را برای خانواده ها بیان کنند و تاثیر و آسیب های آن مدام در جامعه بازگو شود تا همان اندک خانواده هایی که به این کار اقدام می کنند با توجه به آگاهی از عواقب آن خود مانع بروز این پدیده ناخوش اجتماعی شوند.
 


سیاستگذاری حلقه گمشده

مونا اسالم نژاد دکترای جامعه شناسی و عضو هیات علمی دانشگاه گیلان که در زمینه کودک همسری تحقیقات علمی داشته در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می گوید: برخی جنبه های فرهنگ به سرعت تغییر می کنند و برخی از جنبه ها نمی توانند با این وجوه سازگار شوند؛ کودک همسری را می توان از همین دسته مورد بررسی قرار داد.
وی اظهار داشت: کودک همسری مانند سایر مقولات فرهنگی از ویژگی نسبیت فرهنگی برخوردار است و در هر جامعه به فراخور زمینه تاریخی و فرهنگی موجود شاهد تفاوت در تعریف این پدیده هستیم؛ در برخی از جوامع ازدواج در سنین تک رقمی همچنان و به رغم اجبار قانونی وجود دارد.
وی ادامه می دهد: کنوانسیون جهانی حقوق کودک سن ۱۸ سال را به عنوان مرز کودکی اعلام کرده و برای فعالیتهای بزرگسالانه نظیر رانندگی، نوشیدن مشروبات الکلی، رأی دادن در انتخابات و نظایر آن مناسب دانسته است.

 وی گفت : در کشور ما نیز بلوغ عقلی برای برخی فعالیتها به عنوان شرط لازم قلمداد شده است و حداقل ۱۸ سال در این موارد به عنوان مبنا در نظر گرفته می شود؛ با این حال، برای ازدواج که تصمیمی خطیر و مادام العمر است، سنین ۱۵ سال برای مردان و ۱۳ سال برای زنان در قانون مدنی ذکر شده و البته که راه ازدواج در زیر این سنین نیز بسته نشده است.
اسالم نژاد می گوید: در سال ۱۳۹۷ طرح اصلاحیه ای برای اصلاح ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مطرح شد که بر اساس کارهای تحقیقی انجام شده به عوارضی همچون آسیب جسمانی، تلفات جانی، اختلالات روحی-روانی، محرومیت از تحصیل، مشکلات تربیت فرزند و افزایش طلاق به عنوان پیامدهای منفی کودک همسری پرداخته شد اما در نهایت به دلیل عدم ضرورت و سازگار نبودن با شرع اسلام رد شد.
به گفته این جامعه شناس، نکته ای که به نظر میرسد، این است که شاید در دوره ای از تاریخ این پدیده دارای کارکرد بوده است ولی در عصر حاضر، اقدام به پیش رسی ازدواج به دلایل عدیده ای نظیر خشونت های خانگی، ترک تحصیل، فاصله سنی زیاد بین زوجین و نارضایتی جنسی از سوی قاطبه کشورهای جهان کنار گذاشته شده است و در این مورد نیز باید با استفاده از تجربیات سازنده سایر جوامع، در راه بالا بردن کیفیت زندگی و شاخصه توسعه ای در زمینه آموزش و بهداشت تلاش شود.  
اسالم نژاد ادامه می دهد: در مطالعه ای که چندی پیش در مدارس شهر رشت انجام دادیم با دخترانی مواجه گردیدیم که در کلاس هفتم ازدواج کرده بودند و مصاحبه با والدین این کودکان نشان می داد که ازدواج برای این افراد نه یک انتخاب یا گزینه در دسترس، بلکه یک اضطرار و راه فرار برای رهایی از تنگناهای پیش رو بود.
وی می گوید: والدین این کودکان دلیل اصلی موافقت خود با این پدیده را فقر مالی و ناتوانی در برآوردن نیازهای کودک می دانستند و در یکی از موارد، مادر کودک داشتن اتومبیل و سهولت در رفت و آمد مدرسه را به عنوان دلیل موافقت خود با خواستگار اعلام می کرد؛ شما تصور کنید حضور دانش آموز کلاس هفتم متأهل در کنار کودکانی که شاید به بلوغ جنسی نرسیده باشند و قرار گرفتن در معرض تجربیات و صحبتهای او چه تأثیراتی می تواند بر روی دیگران داشته باشد.  
وی ادامه می دهد: متاسفانه بعضی از خانواده ها با خودداری از ثبت ازدواج در شناسنامه، این امر را از مسئولان ذی ربط پنهان می دارند که به طور مسلم راه حل ساده در مواجهه با این پدیده، محروم کردن کودک از تحصیلات معمول و هدایت او به سمت مدارس بزرگسالان است که خود منجر به کاسته شدن از انگیزه پیشرفت تحصیلی وی و موجب ایجاد مشکلات دیگری می شود.  
اسالم نژاد می گوید: پیشنهاد من به عنوان یک جامعه شناس، شناسایی دقیق و علمی عوامل کودک همسری در کشور با در نظر گرفتن بسترهای متفاوت فرهنگی است؛ مطمئناً آنچه که در گیلان می گذرد، تفاوت معناداری با سایر خرده فرهنگهای موجود در کشور دارد و معتقدم این شناخت دقیق، اولین گام در فرآیند فرهنگسازی در این زمینه است.
وی ادامه می دهد: در گیلان که مطالعاتی به طور مقدماتی داشتم، بحث؛ کمتر فرهنگی و مذهبی و بیشتر اقتصادی بوده است؛ خانواده هایی که کودک خود را تشویق یا حتی مجبور به ازدواج می کردند این کار را به عنوان راهی برای کاستن از هزینه ها انجام داده و نظر مساعدی از نظر تأثیرات این امر نداشتند بلکه در نهایت توجیهاتی برای اقدامات خود بیان می داشتند.
این عضو هیات علمی دانشگاه و جامعه شناس تاکید کرد:  به طور کلی معتقدم کودک همسری در ایران به تبعیت از روند جهانی، رو به کاهش خواهد گذاشت ولی نباید از لزوم و کارکرد سیاستگذاری در این حوزه نیز غافل شد.

کودک همسری که با تصاویری از دخترکان سپید پوش عروسک در دست، ورد دنیای خبر مجاز و واقع سرزمینمان شده امروز آوای ناکوکش هر چند ناواضح، اما به گیلان هم می رسد و همین ایرنا را برآن داشت تا بر حسب رسالت افق گشایی، این پدیده را از نگاه فرهنگ و زاویه دید متخصصان بررسی نماید؛ سخنان آگاهان را شنیدیم و دانستیم نفس به وجود آمدن قوانین حقوقی و اجتماعی برای کاهش مشکلات جامعه است و نباید نگاه خشک و قالبی به آن کرد باید قوانین هر جامعه متناسب با روابط اجتماعی و اقتصادی آن جامعه شکل بگیرد؛ هر چند به یقین رسیدیم که در گیلان آوای ناخوش کودک همسری بسیار نیست اما همان اندک نیز زیاد است،  چرا که ناخوشی هر انسان جان می کاهد؛ چرا که ما با تمام بشر درهم آمیخته ایم  و باید به پاس انسان بودن در حد توان کاری کرد،  شاید به قدر خرده سنگی کوچک در ساختن مثمر شود...

برچسب‌ها آسیب های اجتماعی کودک همسری گیلان

منبع: ایرنا

کلیدواژه: آسیب های اجتماعی کودک همسری گیلان آسیب های اجتماعی کودک همسری گیلان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۶۰۱۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زنی که کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: از سال ۸۶ در کلاس‌های درس با بچه‌ها سر و کله می‌زند. روزهای اول در مدارس غیردولتی بوده و سال ۹۰ بعد از آزمون استخدامی کار رسمی خودش رو شروع می‌کند. بعد از قبولی به روستاها می‌رود تا دوره طرح خود در مناطق محروم تدریس کند. می‌گوید: «این روزها معلم‌ها انتظار دارند بعد از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بلافاصله در مدارس شهری ساماندهی شوند؛ اما آن موقع این امکان فراهم نبود. با همکاران با یک مینی‌بوس قدیمی به مناطق کوهستانی و صعب‌العبور به اسم نوبران می‌رفتیم. یادم می‌آید آن قدر سرد بود که باید با خودمان پتو می‌بردیم. همه همکارانم آنجا برای بچه‌های روستا خیلی زحمت کشیدند.»

بعد یاد معلم‌های خودش می‌افتد: «آن سال‌ها در ساوه خیلی برف می‌آمد. معلم‌هایی که آن روزها در آن شرایط سخت به ما درس می‌دادند عشق به این کار را در وجود ما کاشتند.». «سمیه نعمتی» ساکن ساوه است و بهترین خاطراتش به همان دوران تدریس در روستاهای محروم برمی‌گردد.

یک معلم با سابقه که در کنار تدریس، حالا چند سالی است فعالیت جهادی را هم دنبال می‌کند. می‌گوید علاقه‌اش به کارهای جهادی و فعالیت‌های خیرخواهانه به آنچه در پدر و پدربزرگ و مادربزرگش دیده برمی‌گردد: «خانواده ما نسبت به اطرافیان بی‌تفاوت نبود و هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد.» سمیه هم از همان اوایل خدمت، گروهی با همکاران خود تشکیل داده بود و در هر سال تحصیلی دانش‌آموزانی که به زیارت امام رضا نرفته بودند را پیدا می‌کرد. بعد هم چند نفری پول روی هم می‌گذاشتند تا تعدادی از آنها را به همراه خانواده به مشهد بفرستند. اگر می‌دید کسی بین بچه‌ها رنگ و رویش پریده یا خبردار می‌شد یکی از دانش‌آموزهایش شرایط خوبی در خانه ندارد، سراغش می‌رفت و تا آنجا که می‌توانست کمکش می‌کرد.

تا اینکه سر و کله کرونا پیدا می‌شود و مشکلات مردم و دغدغه‌های این معلم اهل ساوه بیشتر. سال ۹۸ که آخرین سال تدریس برایش بود، کلاس‌های مدرسه را آنلاین برگزار می‌کرد و همانطور که از خانه به بچه‌ها آموزش می‌داد، بسته‌های معیشتی آماده می‌کرد تا برای توزیع بفرستد. کرونا بهانه‌ای شد که فعالیت جهادی‌اش جدی‌تر شود. وارد گروه‌های بزرگ‌تری می‌شود و حالا غیر از معلم بودن، روش دیگری برای محبت کردن پیدا کرده است.

وقتی کوچه هم دریغ شده بود...

تفریح بچه‌های خانواده‌های کم‌بضاعت، فقط و فقط کوچه است. اما ویروس این را هم از خیلی‌هایشان گرفته بود. سمیه به پیشنهاد دخترش و همراه جمعی از فعالان جهادی یک پویش راه می‌اندازند به نام «لبخند عروسک‌ها». از خانواده‌هایی که اسباب‌بازی‌های کودکان خود را نیاز نداشتند، عروسک و ماشین و توپ‌ها را جمع می‌کردند، بسته‌بندی می‌کردند و بعد می‌بردند برای بچه‌هایی که دل‌خوشی کوچه را هم از دست داده بودند.

«خانه‌مان شده بود پایگاه ارسال عروسک‌ها؛ این پویش در فضای مجازی هم سر و صدا کرده بود و از کل کشور برای‌مان عروسک می‌فرستادند. عروسک‌ها را تعمیر می‌کردیم، می‌شستیم، ضدعفونی می‌کردیم و بعد برای خانواده‌هایی که شناسایی کرده بودیم می‌فرستادیم.»

تا اینکه از گروه‌های جهادی فعال در جنوب تهران با فعالان پویش لبخند عروسک‌ها تماس می‌گیرند: «به ما گفتند عروسک‌هایتان را بیاورید به یک منطقه در نزدیکی بندرعباس. جایی که محرومیت بیداد می‌کند.» بخشی از عروسک‌ها را با خود به «بشاگرد» می‌برند؛ آنجا به سمیه می‌گویند: «شما اولین گروهی بودید که برای بچه‌های ما اسباب‌بازی آوردید.»

این معلم که تشنه محبت کردن است می‌گوید: «برای بچه‌ها خوراکی برده بودیم. یک دختربچه آب‌نبات‌چوبی دستش بود. مادرش پرسید که این دارو است؟ گفتم نه، یک خوراکی شیرین است. این بچه‌ها که هیچ؛ حتی پدر و مادرهایشان هم آب‌نبات چوبی ندیده بودند.»

دو فرزند محبت

سمیه در فعالیت‌های جهادی برای منطقه بشاگرد عمیق و عمیق‌تر می‌شود: «در یک روستای خاص و صعب‌العبور از منطقه‌ای به نام گافر که در بشاگرد قرار دارد، شرایط باورکردنی نبود. این منطقه حتی سرویس بهداشتی هم نداشت. هرچند به لطف فعالان جهادی اوضاع منطقه بشاگرد بهتر شده اما این منطقه هنوز با مشکلات زیادی روبرو بود.»

این معلم جهادی با دیدن شرایط «گافر» فعالیت خود را روی این منطقه متمرکز می‌کند. «کمک‌های مردمی را جمع‌آوری کردیم و تا این لحظه بیش از ده سرویس بهداشتی و حمام در گافر ساخته‌ایم.» به غیر از بشاگرد، در جنوب کرمان و خراسان جنوبی هم با گروه‌های جهادی همکاری کرده است. می‌گوید هرگز مجبور نشده بین تدریس و فعالیت جهادی، یکی را انتخاب کند و اگر بخواهد هم نمی‌تواند: «هم معلمی، هم کار جهادی برایم مثل فرزندانم هستند.»

ا گر معلم نباشم...

سال‌ها فعالیت حق‌التدریس داشته و با درآمد ناچیزی معلمی را ادامه داده است. درباره شرایط معلم‌های غیررسمی در مناطق محروم می‌گوید: «مشکلات معلمان غیر رسمی فقط مربوط به مناطق محروم نیست. معلم‌های غیررسمی بسیار زحمت می‌کشند حتی بنا بر آنچه خودم دیده‌ام گاهی خیلی بیشتر از معلم‌های رسمی. اما خیلی‌هایشان در شهرها هستند و هزینه‌ها و مشکلات‌شان خیلی بیشتر از کسانی است که شاید در روستا و شهرهای کوچک زندگی می‌کنند.»

خیلی‌ها را می‌شناسد و نام می‌برد که علیرغم چند سال سابقه تدریس و درآمد ناچیز، هنوز حق‌التدریس هستند اما عشق به کلاس درس و بچه‌ها نمی‌گذارد این شغل را رها کنند. یک کلمه «عشق» را که می‌گوید چند بار درباره‌اش توضیح می‌دهد: «نمی‌خواهم بگویم عشق به تدریس کافی است؛ نمی‌خواهم بگویم معلم به حقوق نیازی ندارد؛ اینها حتماً درست نیست. اما از نظر من این شغلی است که که نمی‌شود با پول اندازه‌اش گرفت.»

یادآوری می‌کند که بالاخره تدریس هم یک شغل است و درآمد خودش را نیاز دارد؛ انگار به خودش تذکر می‌دهد که معلم هم مطالباتی دارد و باید به آنها رسیدگی شود؛ اما باز آنچه در هر خطش کلمه عشق از زبانش نمی‌افتد. «من کسی را می‌شناسم که ده دوازده سال است تدریس می‌کند، نمی‌دانم چرا آزمون را قبول نمی‌شود و درآمدش حسابی کم است. می‌گوئیم خرج رفت و آمدت در نمی‌آید، بیخیال معلمی شو! اما قبول نمی‌کند و می‌گوید اگر سر کلاس نروم و با بچه‌ها نباشم دیوانه می‌شوم! واقعیت این است که با حقوق ناچیز حق‌التدریسی نمی‌شود زندگی را چرخاند باید تا آخر عمر زیر قسط و قرض دست پا زد.» می‌گوید با رتبه‌بندی معلمان اوضاع کمی بهتر شده اما معتقد است با توجه به شرایط اقتصادی معلم‌ها نسبت به سایر مشاغل باز هم در وضعیت نامساعدی هستند.

جمع بامحبت‌ها

دختری را شناسایی کرده که شرایط خانوادگی سختی دارد. مادرش زن تنهایی است که با چهار فرزندش از زنجان به ساوه آمده و در نانوایی کار می‌کند. خمیر ورز می‌داد و کارها را برای پخت نان آماده می‌کند. این دختر به خاطر شرایط مادر باید از بقیه خواهر و بردارها مراقبت کند و برای همین از تحصیل مانده اما خیلی آرزو دارد درس بخواند. حالا دچار «کِبَر سنی» شده است و بر اساس قانون نمی‌تواند در شهر درس بخواند و باید برای ادامه تحصیل به روستا برود. نعمتی توضیح می‌دهد: «این قانون عجیبی است که به نظرم باید در آن بازنگری شود. این بچه چون سیزده سالش تمام شده بود دیگر نمی‌تواند در مدارس شهری درس بخواند و باید به روستا برود. رفت و آمد برای خیلی از این بچه‌ها تقریباً غیرممکن است و ناخودآگاه از تحصیل می‌مانند. برای این مورد شرایط را مهیا کردیم که با ماشین به روستا برود و درسش را ادامه بدهد.»

نعمتی این روزها خیریه‌ای در ساوه راه انداخته که در آن به صورت ماهانه برای حدود ۳۰۰ خانواده بسته‌های معیشتی می‌فرستند. او علاوه بر اینها، در مجمعی به عنوان «محبت» هم فعالیت می‌کند؛ مجمعی در تهران که روی شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل تمرکز دارد. می‌گوید: «این مجمع هنوز در ساوه فعالیت خود را آغاز نکرده اما ما به عنوان زیر مجموعه آن، برای شناسایی کودکان و نوجوانانی که در سن تحصیل هستند اما بازمانده از آن، فعالیت می‌کنیم. تا کنون به بیش از ۲۰۰ کودک بازمانده از تحصیل رسیده‌ایم. برخی از آنها مشکل خانوادگی داشتند و برخی دیگر دچار معضلات اقتصادی بودند. تعدادی هم برای رفت و آمد به مدرسه با مانع مواجه بودند. از میان این تعداد تا این لحظه موفق شدیم حدود ۵۰ نفر را به تحصیل بازگردانیم.»

این مجمع علاوه بر این، در زمینه تهیه لباس، وسایل و ملزومات تحصیلی و حتی ارزاق هم به دانش‌آموزان شناسایی شده کمک می‌کند. حالا کم کم به یک بانک اطلاعاتی رسیده‌اند از کودکان نیازمند تحصیل و البته جمعی از معلمان که علاقمند شده‌اند که در فعالیت‌های جهادی مشارکت داشته باشند: «کار ما این شده که دانش‌آموزان بازمانده و نیازمند به تحصیل را به معلمان خیرخواه وصل می‌کردیم و شرایطی را مهیا می‌کردیم که بچه‌ها درس بخوانند.»

حمایت اقتصادی از معلمان، خشونت‌ها را کاهش می‌دهد

مهارت شغلی معلم‌ها در سال‌ها کنونی افزایش پیدا کرده و به نظرم توأم با این پیشرفت، خشونت‌ها بسیار کاهش پیدا کرده است.» او اعتقاد دارد معلم‌ها باید تا جای ممکن با زبان مهربانی و محبت با بچه‌ها ارتباط بگیرند و باعث عزت نفس آنها شوند و می‌گوید: «این زبان مهربانی است که می‌تواند جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را.»

نعمتی یادآوری می‌کند که وقتی از خشونت حرف می‌زنیم موضوع فقط خشونت جسمانی نیست و متأسفانه برخی از معلمان با خشونت روانی با دانش‌آموزان خود رفتار می‌کنند و با آزار کلامی روحیه آنها را مورد تهدید قرار می‌دهند. این معلم با تجربه باور دارد افزایش مهارت شغلی معلمان این آسیب را کاهش می‌دهد.

او می‌گوید شرایط مادی و اقتصادی معلمان ارتباط مستقیم با نحوه ارتباط‌گیری آنها با دانش‌آموزان دارد: «معلمی که جیب‌ش خالی باشد و دغدغه اجاره خانه و قسط و قرض داشت باشد حتماً حوصله شیطنت‌ها و فشارهای روانی تدریس را ندارد. باید از معلم‌ها نهایت حمایت صورت بگیرد تا بتوانند بالاترین آستانه صبر خود را نشان دهند. البته باز هم می‌گویم عشق در تدریس حرف اول را می‌زند.»

کد خبر 6094484

دیگر خبرها

  • زنی که کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد
  • تبلیغات عجیب در اینستاگرام برای آرایشگاه؛ مروج کودک‌همسری بازداشت شد! + تصویر
  • دستگیری مدیر یک آرایشگاه زنانه به خاطر تبلیغ کودک‌همسری
  • بازداشت مروج کودک همسری برای تبلیغ آرایشگاه زنانه
  • ترویج کودک همسری در اینستاگرام برای تبلیغ آرایشگاه زنانه
  • بازداشت مروج کودک‌همسری برای تبلیغ آرایشگاه زنانه در اینستاگرام
  • بازداشت مروج کودک همسری برای تبلیغ آرایشگاه زنانه در اینستاگرام
  • بازداشت مروج کودک‌همسری برای تبلیغ آرایشگاه زنانه دراینستاگرام
  • بحران کودک‌همسری در آمریکا
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم